کد مطلب:314611 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:196
مردی که در اثر بی توجهی به اطعام آقا ابوالفضل العباس عقیم شد
جناب حجت الاسلام والمسلمین حامی و مروج مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آقای حاج شیخ محمدرضا خورشیدی درباره ی شخصی كه گستاخی كرده بود كرامتی را به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام ارسال داشتند:
15. در بابل قابله ی بسیار متدینی بود كه حدود بیست و پنج سال پیش وفات كرد. بارها این كرامت و معجزه كه نتیجه ی گستاخی به حضرت ابوالفضل علیه السلام است را نقل كرد، یعنی برای والده ی ما نقل كرد و من از والده ام بارها شنیدم.
آن مرحومه می گفت كه شوهرم معمولا شراب و عرق می خورد و برای او عادی بود. در بابل و مازندران هفتم محرم به اسم ابوالفضل علیه السلام است و در تكایا و خیابان ها و امام زاده ها، هزاران گاو و گوسفند نذری به اسم ابوالفضل علیه السلام قربانی می كنند. در شب هفتم محرم متوجه شدم كه شوهرم گوشت نذری ابوالفضل
[ صفحه 606]
علیه السلام را كه كسی به خانه ی ما آورده بود می خواهد همراه شراب بخورد. من خیلی ناراحت شدم، گفتم شب هفتم محرم شراب نخور، گفت: می خورم.
گفتم: پس گوشت نذری را نخور، یعنی همراه شراب نخور. گفت: هم گوشت نذری و هم شراب را با هم می خورم. هر چه اصرار كردم فایده نداشت و شوهرم احترام اطعام متعلق به نام ابوالفضل علیه السلام را نگه نداشت.
او هم گوشت نذری ابوالفضل را خورد و هم شراب را زهرمار كرد و سپس برای استراحت به سوی رختخواب كنار اتاق رفت.
ناگهان زلزله آمد، با این كه زلزله خفیفی بود و هیچ صدمه و خسارتی در شهر وارد نشد ولی یكی از شیشه های بزرگ ترشی كه در تاقچه بالا بود مستقیم روی سر شوهرم افتاد و شكست و سر شوهرم شكست و خونین شد. عجیب این بود كه در اثر همین ضربت شوهرم دیگر عقیم شد و با این كه قبل از آن دارای چند فرزند بودیم ولی بعد از این صحنه دیگر تا آخر عمر هیچ معالجه ای فایده نكرد و او تا آخر عقیم ماند.
خداوند عالم اعتقاد همه ی ما را به عظمت حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس علیه السلام بیشترنماید. آمین
ارادتمند و دستبوس، محمدرضا خورشیدی
15. در بابل قابله ی بسیار متدینی بود كه حدود بیست و پنج سال پیش وفات كرد. بارها این كرامت و معجزه كه نتیجه ی گستاخی به حضرت ابوالفضل علیه السلام است را نقل كرد، یعنی برای والده ی ما نقل كرد و من از والده ام بارها شنیدم.
آن مرحومه می گفت كه شوهرم معمولا شراب و عرق می خورد و برای او عادی بود. در بابل و مازندران هفتم محرم به اسم ابوالفضل علیه السلام است و در تكایا و خیابان ها و امام زاده ها، هزاران گاو و گوسفند نذری به اسم ابوالفضل علیه السلام قربانی می كنند. در شب هفتم محرم متوجه شدم كه شوهرم گوشت نذری ابوالفضل
[ صفحه 606]
علیه السلام را كه كسی به خانه ی ما آورده بود می خواهد همراه شراب بخورد. من خیلی ناراحت شدم، گفتم شب هفتم محرم شراب نخور، گفت: می خورم.
گفتم: پس گوشت نذری را نخور، یعنی همراه شراب نخور. گفت: هم گوشت نذری و هم شراب را با هم می خورم. هر چه اصرار كردم فایده نداشت و شوهرم احترام اطعام متعلق به نام ابوالفضل علیه السلام را نگه نداشت.
او هم گوشت نذری ابوالفضل را خورد و هم شراب را زهرمار كرد و سپس برای استراحت به سوی رختخواب كنار اتاق رفت.
ناگهان زلزله آمد، با این كه زلزله خفیفی بود و هیچ صدمه و خسارتی در شهر وارد نشد ولی یكی از شیشه های بزرگ ترشی كه در تاقچه بالا بود مستقیم روی سر شوهرم افتاد و شكست و سر شوهرم شكست و خونین شد. عجیب این بود كه در اثر همین ضربت شوهرم دیگر عقیم شد و با این كه قبل از آن دارای چند فرزند بودیم ولی بعد از این صحنه دیگر تا آخر عمر هیچ معالجه ای فایده نكرد و او تا آخر عقیم ماند.
خداوند عالم اعتقاد همه ی ما را به عظمت حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس علیه السلام بیشترنماید. آمین
ارادتمند و دستبوس، محمدرضا خورشیدی